مجتبی عاشق لباس پاسداری بود برگرفته از کتاب خط خون راوی امیرجم به قلم مریم بیگدلی بعثیها خیلی نزدیک شده بودند و بهراحتی تیر مستقیم میزدند. آنها با تمام کینه و انتقام برای بازپسگیری منطقه میآمدند. پیکر چاکچاک شهدا روی زمین بود و این موضوع، رفتن را سختتر میکرد، اما اگر میماندیم، حتماً اسیر میشدیم. مجتبی و سعید کنار حاجایوب ایستاده بودند. با تأخیر آنها مضطرب شدم. کنارشان رفتم. چند نفر با بچههای ما بحث و مشاجره میکردند. آنها با گفتن «ترسوها، چرا عقبنشینی میکنین؟» باعث عصبانیت سعید شده بودند. حاجی هم توضیح میداد که گردان ما دیشب این کانال را تصرف کرده، اما الان دستور عقبنشینی رسیده و همه باید عقب برگردیم. همچنان بحث و گفتوگو ادامه داشت. البته من ناراحتی آنها را درک میکردم و میدانستم از سر دلسوزی بود. هر لحظه نیروهای گارد صحرایی نزدیکتر میشدند. رانندهی آمبولانسی از دور فریاد میزد: «زود باشین، عراقیها رسیدن.» سعید و مجتبی تاران چند قدمی بیشتر عقب نرفته بودند که بعثیها از پشتسر، ما را به رگبار بستند. مجتبی برای آخرینبار به پشتسر برگشت تا شاید دوباره تیراندازی کند که ناگهان گلولهای به او خورد. مجتبی چند قدم بهسمت عقب تلوتلو خورد و یکباره روی زمین افتاد. سعید بالای سرش زانو زده بود. مثل کسی که لاعلاج مانده و راه چارهای ندارد. سعی میکرد او را بلند کند، اما نمیتوانست. گلوله سینهاش را شکافته و به وسط قلبش خورده بود؛ درست وسط آرم سپاه! خون از قلب و سینه او فوران میکرد و لباس سبزش را سرخ میکرد. لباس سپاهی برای مجتبی قداست و حرمت داشت. این لباس را تداعی حریت و آزادگی میدانست. دلش میخواست با لباس پاسداری به شهادت برسد. من پاسدار نبودم، اما علاقهی زیادی به دوستان سپاهیام داشتم. بسیاری از آنها به شهادت رسیده بودند. استقامتشان در خیبر و بدر ستودنی بود و بینظیر. آنها آیههای رزم و ایثار بودند و دشمن از قرابت ما با کربلا هیچچیز نمیدانست! این پاسدارهای جوان، بزرگشدهی مکتب عاشورا بودند و با شهادت انسی دیرینه داشتند. به سعید و حاجایوب کمک کردم و پیکر نیمهجان مجتبی را برداشتیم و دواندوان به آمبولانس رساندیم. امید زیادی به زندهماندن او نبود و شاید هم در نیمهی راه به شهادت میرسید. سعید و حاجی همراه مجتبی سوار آمبولانس شدند و به عقب برگشتند. کاری از دست من برنمیآمد؛ فقط از دور، دستم را به نشان خداحافظی تکان دادم. کاربر: ستاد کنگره شهدا استان زنجان دسته ها: ستاد ملی کنگره شهدا, خاطرات شهدا زمان: یکشنبه, 15 فروردین,1400 بازدید: 344